تنها سلاحی که جوانان امروز را از خطر محفوظ می دارد: والدین و رابطه مؤثر با فرزندان

  • دکتر هانیه زایررضایی، روان شناس بالینی

به جرأت می توان گفت امروزه، نسخه های قدیمی در مورد تربیت فرزند و نحوه ارتباط با او مخصوصاً در سنین جوانی و نوجوانی جوابگو نیست. بسیاری از افرادی که معتقدند در زندگی خودشان موفق بوده اند و این موفقیت را مدیون تربیت درست و رفتار بجای والدینشان هستند، وقتی که فرزندانشان به سنین نوجوانی و جوانی    می رسند، متوجه می شوند پیروی از همان روش تربیتی که در مورد خودشان موفق بوده، حداقل در مورد پاره ای از مسائل مؤثر واقع  نمی شود. واقعیت این است که بهترین روش محافظت از فرزندان، امروزه دیگر کنترل لحظه به لحظه و محدود کردن آنها در دایره ای که برایشان تعریف می کنیم، نیست چون از سنین نوجوانی به بعد، دیگر قادر به انجام این کار نخواهیم بود. در این سن اگر به کنترل بیش از حد و ورود به حریم خصوصی آنها ادامه دهیم، ناخواسته از آنها فاصله می گیریم و برخلاف آن چه که هدفمان بوده، آنها را به سمت پنهان کاری سوق داده و در معرض آسیب های بیشتر قرار می دهیم.

پس چگونه می توانیم از نوجوانان و جوانان خود محافظت کنیم؟

سؤال مهمی که پرسیده می شود این است که در صورت کنترل نکردن دقیق و راه نیافتن به حریم خصوصی، چه طور می توانیم از سالم بودن روابط فرزندمان مطمئن شویم و به موقع از آسیب های اجتماعی پیشگیری کنیم؟

باید گفت انسان ها برای مقابله سازگارانه با استرس ها، موقعیت های مختلف و تعارض های زندگی به روش هایی نیاز دارند که آنها را در حل مسائل یاری می کند. این موارد همان   مهارت های زیربنایی هستند که در دوران نوجوانی و در فرایند تحول توسط والدین و محیط زندگی در فرد شکل می گیرند. به جرأت می توان گفت بهترین کاری که والدین می توانند برای نوجوانانشان انجام دهند و آنها را در برابر مسائل و مشکلات پیش رویشان رویین تن کنند، آموختن همین مهارت های 10 گانه زندگی به آنهاست. جوانی که مجهز به این سلاح پرقدرت باشد دارای عزت نفس و خودکارآمدی است که باعث می شود نیاز به کنترل لحظه به لحظه و گوشزدهای دائمی نداشته باشد، اما این مهارت های زندگی کدام اند؟

آشنایی با مهارت های 10 گانه زندگی

این برنامه را از دهه 1980 ژیلبرت بوتوین در آمریکا به عنوان مدلی برای پیشگیری از مصرف الکل و مواد مطرح کرد و در اگوست 1993 از طرف یونیسف به عنوان مدلی برای پیشگیری از آسیب های روانی- اجتماعی معرفی شد. از آن زمان تا امروز آموزش مهارت های زندگی در کشورهای بسیاری به کار بسته شده و نتایج حاصل از یادگرفتن و به کار بستن آن حاکی از تأثیر مثبت آن در پیشگیری از انواع مشکلات روانی، اجتماعی و خانوادگی بوده است.

مهارت های زندگی برای تلقی افراد از کفایت خود یعنی بر اعتماد به نفس و عزت نفس آنها اثر دارند بنابراین نقش مهمی در سلامت روان ایفا می کنند.

این مهارت ها عبارتند از:

  1. توانایی تصمیم گیری
  2. توانایی حل مسئله
  3. توانایی تفکر خلاق
  4. توانایی تفکر نقادانه
  5. توانایی برقراری رابطه مؤثر
  6. توانایی برقراری رابطه بین فردی سازگارانه
  7. توانایی آگاهی از خود
  8. توانایی همدلی با دیگران
  9. توانایی مقابله با هیجان
  10. توانایی مقابله با استرس

همان طور که از عناوین پیداست، کسب این مهارت ها موجب رشد و پیشرفت فردی و اجتماعی می شود و فرد به حقوق انسانی خود آگاه خواهد شد. به این ترتیب از بسیاری از مشکلات اجتماعی پیشگیری می شود و ارتقای سلامت روانی را به دنبال خواهد داشت.

در این جا شما را با مهارت حل مسئله که یکی از مهم ترین مهارت هاست، آشنا می کنیم.

حل مسئله در واقع یکی از مهم ترین فرایندهای تفکر است که به افراد کمک می کند مقابله مؤثری با مشکلات و چالش های زندگی داشته باشند. هدف از آموختن این مهارت به فرزندان، کمک به آنها برای شناخت هر چه بهتر خود، برقراری روابط بین فردی مناسب و مؤثر، کنترل هیجانات، مدیریت داشتن بر شرایط تنش زا و حل کردن مسائل و مشکلات است.

اگر ما والدینی باشیم که در مقابله با مشکلات، قادر به پیدا کردن راهکار مشخصی برای حل مسئله خود نباشیم و برخورد درستی با مسئله خود نکنیم، چه طور می توانیم از نوجوانان و جوانانمان چنین توقعی داشته باشیم؟ روان شناسان معتقدند حل مسئله، یک فرایند است و فرد باید مراحلی را در این دوره طی کند.

متخصصان علوم رفتاری نیز معتقدند می توان با پیچیدگی مسائل – به هر اندازه که باشد – به کمک یک ساختار طبقه بندی شده، برخورد کرد. این ساختار چندمرحله ای به افراد کمک می کند هنگام مواجهه با مشکل، مسئله را از قالب کلی خارج و آن را به اجزایش تقسیم کنند. به این ترتیب مسئله از حالت کلی، رعب آور و غیرقابل حل بودن خارج می شود و به اجزای قابل فهم و قابل حل، تفکیک خواهد شد.

مراحل فرایند حل مسئله

این مراحل عبارتند از:

  1. تعریف و شناسایی مشکل
  2. پیدا کردن راه حل های مختلف
  3. تصمیم گیری
  4. بازنگری

اینک به توضیح و تبیین هر یک از مراحل حل مسئله می پردازیم:

  1. تعریف مشکل

اولین مرحله، تبیین دقیق مشکل است، یعنی ابتدا باید مسئله تعریف شود. در این مرحله، فرد ابتدا باید از خود بپرسد چه راه حل هایی برای این مشکل وجود دارد و سپس سعی کند همه راه حل هایی را که به ذهنش می رسد، حتی اگر عملی به نظر نمی رسند، بیان کند. این کار را والدین می توانند به کمک فرزندانشان انجام دهند تا آنها بتوانند از طریق الگوبرداری از والدین این کار را یاد بگیرند. اگر فرد دقیقاً نداند چه مشکلی وجود دارد، طبعاً امکان حل آن کاهش می یابد و ممکن است وقت زیادی را صرف اضطراب حاصل از سردرگمی کند تا حل یک مشکل.

متخصصان معتقدند مسائل را می توان به 4 گروه تقسیم کرد:

  • مسائل مهم و غیرفوری
  • مسائل فوری و غیرمهم
  • مسائل مهم و فوری
  • مسائل غیرمهم و غیرفوری

مسائل مهم و غیرفوری به مسائلی گفته می شودکه حل آنها برای ما ضروری است، ولی برای این گونه مسائل محدودیت زمانی نداریم. مسائل فوری و غیرمهم به مسائلی گفته می شود که شاید مهم نباشند، اما در یک محدوده زمانی حتماً باید حل شوند و اگر آن زمان بگذرد، امکان حل مشکل بسیار کم و حتی غیرممکن خواهد بود. برای مثال: این که تماس بگیرید و روز تولد دوستتان را تبریک بگویید، ممکن است مسئله خیلی مهمی نباشد، اما زمان خاصی دارد و باید در همان محدوده زمانی انجام شود.

مسائل مهم و فوری مسائلی هستند که هم برای خود فرد مهم هستند و هم برای حل آنها محدودیت زمانی وجود دارد.

مسائل غیرمهم و غیرفوری، مسائلی هستند که نه برای فرد مهم اند و نه حل آن محدودیت زمانی دارد. پس تشخیص درست اولویت ها اهمیت دارد. پس از آن که توانستیم اولین اولویت خود را شناسایی کنیم، باید در جهت حل آن مشکل اقدام کنیم.

  • پیدا کردن راه حل های مختلف

هنگامی که مسئله یا مشکل دقیقاً مشخص و معلوم شد، فرد باید بکوشد راه حل های مختلفی برای مشکل خود پیدا کند. برای این کار، فرد باید ذهن خود را باز نگه دارد، آن را سانسور نکند و هر راه حلی را که به ذهنش می رسد (چه درست و چه نادرست) در نظر بگیرد. هم چنین باید با دیگران مشورت کند. نکته مهم در این مرحله، کمیت راه حل هاست و نه کیفیت آنها؛ یعنی هر چه تعداد راه حل ها بیشتر، بهتر زیرا در این مرحله، راه حل ها مورد قضاوت و ارزشیابی قرار نمی گیرند. بنابراین هر راه حلی که به ذهن می رسد، چه مثبت و چه منفی، باید نوشته شود. به این کار «بارش افکار»         می گویند. این امر به دو دلیل است:

اولاً: هنگامی که فرد ذهنش را باز می کند، بسیاری از راه حل هایی را که قبلاً آموخته ولی به دلیل این که مدتهاست آنها را به کار نبرده، فراموش کرده، در مغز فراخوانده می شود و دوباره آنها را به همان شکل یا در شکلی جدید به کار می برد. این کار خود منجر به افزایش اعتماد به نفس فرد می شود.

ثانیاً: هدف این مرحله دست یافتن به راه حل های متعدد است. چیستی و چگونگی راه حل ها مهم نیست.

البته توجه به این نکته ضروری است که در روش بارش افکار، فرد مجاز به ارائه راه    حل هایی است که به خودش و دیگران صدمه و آسیب نرساند.

  • تصمیم گیری

انسان ها به میزان زیادی سرنوشت خود را، خودشان رقم می زنند و تصمیم گیری ابزاری است که این کار را برای آنها انجام می دهد. تصمیم گیری، فرایند پیچیده ای است و تصمیم گیری های درست، در ارتقای رفتارهای سالم، مثبت و قابل پذیرش و به طور کلی آینده مثبت نقش مهمی دارد. به همین ترتیب تصمیم گیری های اشتباه ممکن است بر  جنبه های مختلف زندگی و آینده فرد تأثیر منفی بگذارد.

در این مرحله تک تک راه حل هایی که در مرحله قبل شناسایی شده بودند، مورد قضاوت و ارزشیابی قرار می گیرند. برای این کار، افراد باید پیامدها و قابلیت دسترسی هر راه حل را قبل از استفاده از آن، پیش بینی کنند. چنین کاری احتمال استفاده از راه حل هایی  که پیامدهای خطرناک همراه دارد، کاهش می دهد. در این مرحله، این فرصت به فرد داده می شود که قبل از این که از یک راه حل استفاده کند، نتیجه و پیامد هر یک از راه حل ها را پیش بینی و سپس با مقایسه پیامدها و نتایج راه حل های مختلف، بهترین راه حل را انتخاب کند. پس فرد باید این جسارت و شهامت را داشته باشد که از بین گزینه های موجود، یک گزینه را به عنوان مناسب ترین گزینه انتخاب کند.

تصمیم ها شامل انتخاب های سیاه و سفید نیستند و در بیشتر موارد، حق انتخاب های متعددی در یک موقعیت تصمیم گیری وجود دارد. شناسایی این انتخاب های مختلف مستلزم استفاده از فرایند تفکر خلاق است و برای تحریک تفکر خلاق، بارش فکری یعنی عدم انتقاد از ایده ها و خوشامدگویی به هر ایده ای مفید است. علاوه بر این معمولاً مشورت با سایر افراد نیز انتخاب های دیگری را به میان می آورد. نکته مهم در این مرحله تأکید بر یافتن حق انتخاب های بیشتر است زیرا هر چه انتخاب های موجود در یک موقعیت بیشتر باشد، امکان تصمیم گیری منطقی نیز افزایش می یابد.

نهایتاً با توجه به پیش بینی پیامدهای مثبت و منفی، بهترین مورد انتخاب و تصمیم گیری انجام می شود.

  • بازنگری

پیش از آن که خود را به اجرای راه حلی متعهد کنید، لازم است بازنگری نهایی انجام شود مانند سایر موارد مربوط به فرایند حل مسئله، طول مدت بازنگری و شیوه هایی که به کار می گیرید، به اهمیت و فوریت مسئله بستگی دارند.

ممکن است این بازنگری چند ثانیه یا چند ماه طول بکشد ولی همیشه انجام این بازنگری باارزش است و لازم است راه حل خود را از چند زاویه بازنگری کنید. در این مرحله براساس پیامدهای پیش بینی شده برای هر راه حل، راه حلی که بیشترین پیامدهای مثبت و کمترین پیامدهای منفی را به همراه دارد، انتخاب می شود.

اگر راه حل انتخاب شده رضایتبخش بود، فرایند حل مسئله پایان می یابد و اگر مؤثر نبود، باید از راه حل های دیگری استفاده کرد یا فرایند حل مسئله را از ابتدا شروع کرد. بنابراین فرایند زمانی پایان می یابد که آن موقعیت، دیگر برای فرد مسئله ساز نباشد.

                                                        برگرفته از: science.psychology

Facebook
Twitter
LinkedIn

حتما این مطالب را بخوانید

پیمایش به بالا