تغییر نقش مادران به آموزگاران مجازی در روزگار کرونایی

نوجوان هق هق کنان می گوید به مادرم بگویید که درس خواندن آن هم در این روزگار وانفسا مرا به جایی نمی رساند.مگر آدم درس نمی خواند که شغل بهتر و پول بیشتری داشته باشد من توی همین روزها می تونم با اینترنت درآمد زایی کنم البته اگر او اجازه بدهد.روزی هزار بار خودم را نفرین می کنم که چرا در این خانواده به دنیا آمده ام. چرا مادرم به تنها چیزی که فکر می کند نمرات من است. شما که خودتان بچه دارید تورو خدا به مادرم بگویید که بچه ها تو این روزها تکالیف را تقسیم می کنند و هر کس یک سوال را می نویسد بعد برای هم می فرستند و در واقع کپ (منظور کپی است) می زنند. من نمی خوام جزو 5 نفر اول کلاس باشم من هدفم چیز دیگری است. از او می پرسم هر هدفی را با آموزش، بهتر می توان دنبال کرد. او می گوید من می خوام مدل شوم، من می خوام از اینجا برم. دوست دارم اونجور که دلم می خواد زندگی کنم. نمی خوام هر روز مثل بابام با غصه و خستگی و نفرت صبح زود سرکار برم و شب با خشم و ……..بهتره نگم،  بیفتم تو رختخواب. چون اینا زندگی شونو باختن من هم مجبورم زندگیمو ببازم. من نه عصای دست کسی می شم نه بدنیا اومدم که غم وغصه های مادر و پدرم را جبران کنم، خوب من هم آدمم. چرا هیچ وقت از من نمی پرسن چی می خوام. چرا هر نظری می دم می گن تو نمی فهمی. من یه بار حق زندگی دارم و نمی خوام تو این یک بار آرزوهای اونها را برآورده کنم.

به خودم گفتم چه بچه باهوشی. چقدر خوب تحلیل روان شناسی می کنه. اگر راه ارتباط با او را سد نمی کردند شرایط چقدر می توانست متفاوت باشد. در همین فکرها بودم که مادر شروع به صحبت کرد، صحبت که نه بمباران نوجوان. نوجوان 15 ساله ای که جرمش این بود که……….” اسرار هویدا می کرد”. او فحش نمی داد و تحقیر نمی کرد و به زبان گویایی از حقوقش می گفت. حقوقی که نه تنها خانواده بلکه جامعه و نظام آموزشی هم آنها را سرکوب می کرد وبه رسمیت نمی شناخت.   

نوجوانانی که به لحاظ سنی باید مستقل باشند خود را در حصار آموزش زندانی می بینند. نوجوان دیگری می گفت از عید تا به حال با مادرم قهرم، یعنی هر دومون به این نتیجه رسیدیم که بهتره با هم حرف نزنیم. هر وقت با هم آشتی هستیم او دائم غر می زند که امسال باز هم نمی توانی در امتحان تیزهوشان قبول شوی. آخه خانم دکتر من یک بار به زور مادر برای کلاس ششم هم آزمون تیزهوشان دادم ولی نمره لازم را بدست نیاوردم و او را در فامیل سرشکسته کردم و حالا متاسفانه برای بار دوم می توانم شانسم را برای مقطع متوسطه دوم تیزهوشان امتحان کنم. من خودم می دونم که معمولی یا زیر معمولی هستم ولی مادرم معتقد است که من از پسر عمه ام که دو سال است مدرسه تیزهوشان می رود بسیار باهوش ترم.  

به نظر می رسد آموزش مجازی دارد ارتباط نامناسب بچه ها با والدین و علی الخصوص مادران را به ورطه نیستی می کشاند. دوران نوجوانی به خودی خود پیچیدگی های بسیاری دارد و گذر سالم از آن نیاز به مهارت های بالاتر والدین و سعه صدر آنان دارد.

بر این اساس و با تجربه کار در زمینه فرزندپروری به نظر می رسد که والدین بر اساس طرحواره های شناختی خود عمل می کنند و نیاز به آموزش های جدی تری دارند. بر آنیم تا با نوشتن مطالبی در زمینه “فرزندپروری با کفایت” که به الگوهای شناختی والدین می پردازد مسیر فرزندپروری را هموارتر بسازیم.

 برای طرح مشکلات فرزندپروری خود با ما در تماس باشید: @farzand_e_man

این نوشته را با غزلی زیبا از حسین منزوی که بی ارتباط با روزهای مبارک ماه رمضان نیست به پایان می بریم.

هزار گل اگرم هست ، هر هزار تویی

گل اند اگر همه اینان ، همه بهار تویی

زلال چشمه ی جوشیده از دل سنگی

الا که آینه ی صبح بی غبار تویی

دلم هوای تو دارد ، هوای زمزمه ات

بخوان که جاری آواز جویبار تویی

برای من ، تو زمانی ، نه روز و شب ، آری

که دیگران گذرانند و ماندگار تویی

تو جلوه ی ابدیت به لحظه می بخشی

که من هنوزم و در من همیشه وار تویی

Facebook
Twitter
LinkedIn

حتما این مطالب را بخوانید

پیمایش به بالا