اشاره‌ای به تبلیغات غیرعلمی: آیا نوروفیدبک واقعاً مؤثر است؟

 

اشاره‌ای به تبلیغات غیرعلمی: آیا نوروفیدبک واقعاً مؤثر است؟

دکتر امیر شعبانی، روان‌پزشک (۱ / ۷ / 1393)- جام جم آنلاین

در مورد اثربخشی نوروفیدبک در درمان اختلالات روان‌پزشکی و به‌ویژه اختلال بیش‌فعالی- نقص توجه (ADHD)، در چند سال اخیر گاه‌وبیگاه مطالبی در جراید، فضای مجازی و سایر رسانه‌های کشور منتشرشده و نظر برخی از هم‌وطنان به‌ویژه آن‌هایی که دچار مشکلات روان‌پزشکی هستند یا در خانواده خود فرد مبتلایی دارند را به خود جلب کرده است. به‌عنوان روان‌پزشک، گاهی با این پرسش مراجعان روبه‌رو می‌شویم که مثلاً آیا می‌توانم فرزندم که دچار بیش‌فعالی است را به روش نوروفیدبک درمان کنم و دیگر دارویی به او ندهم؟ یا آیا این روش می‌تواند قدرت یادگیری فرزندم که دچار اختلال یادگیری است را زیاد کند؟ سؤالاتی ازاین‌دست اغلب به دنبال مشاهده تبلیغ این روش، در ذهن افراد درگیر با موضوع که به دنبال راه‌حلی برای رفع مشکلات فردی و خانوادگی خود هستند شکل می‌گیرد. از سویی، تمایل به روش‌های درمانی بدون دارو، با توجه نگرش منفی افراد زیادی از جامعه نسبت به مصرف داروهای روان‌پزشکی )که عمدتاً ریشه در باورهای نابجا نسبت به بیماری‌های روان و درمان آن‌ها دارد(، به چنین گرایشی نسبت به هر درمانی به‌جز دارو دامن میزند . اصولاً در رویارویی با تبلیغات پزشکی چه باید کرد و چگونه می‌توان از درستی آن‌ها مطمئن شد؟ در حالت کلی، شیوه‌های تبلیغات مربوط به درمانها به دلایل مختلف برای عموم مردم اغلب گمراه‌کننده است. در شیوه‌های تبلیغی، فواید روش موردنظر بزرگ و محدودیت‌ها و ضررهای آن کوچک شمرده می‌شود. البته این وضعیت حتی در کشورهایی که نظارت دقیق و گسترده‌ای بر عملکرد رسانه‌ها در امور تبلیغی وجود دارد و رسانه‌ها ملزم به رعایت اصول حداقلیِ علمی و اخلاقی تبلیغات هستند نیز دیده می‌شود. موضوع هنگامی بغرنج‌تر است که در فقدان نظارت جدی، تبلیغات از این مرز فراتر می‌رود و متولیان آن به خود اجازه می‌دهند مطالبی خلاف واقع در متن خود بگنجانند؛ مانند مورد تأیید بودن یک روش از جانب یک سازمان معتبر علمی؛ یا استفاده از واژه‌ها دارای اثرات همیشگی و درمان قطعی و بدون هیچ عارضه « ،» معجزه عبارت‌های عوام‌فریبانه‌ای مانند نگاهی به مقالات علمی می‌بینیم که کلمات هیجان‌انگیز و غلوآمیز جایی در آن‌ها ندارد و همواره مطالب بااحتیاط کامل گفته می‌شود و حتماً نقص‌ها و محدودیت‌های روش موردنظر و جاهایی که آن روش قابل‌استفاده نیست یا نیاز به بررسی بیشتری دارد اعلام می‌شود . از سوی دیگر، تبلیغات ممکن است به نکات درستی در مورد شیوه موردنظر اشاره کند که با آن‌که درست است، در حقیقت فریبی برای افراد ناآشنا با دقت‌های منطقی و علمی باشد. به‌طور نمونه می‌توان از این موارد سازمان « ،» خانم الف، هنرپیشه معروف، هم از این روش استفاده کرده و آن را بسیار مؤثر دانسته « : نام برد آقای دکتر پ، که رئیس « ،» ب، که سازمان بسیار مهمی است، به کارکنان خود این روش را توصیه کرده در کتابی که توسط خانم ت نوشته « ،» بیمارستان معروفی است، تأکید کرده که حتماً از این روش استفاده شود و غیره. هیچ‌یک از این نمونه‌ها دلیلی بر قابل توصیه ،» شده از این روش بسیار تعریف‌شده است بودن یک روش درمانی نوظهور نیست. پس چگونه در شرایطی که نظارت محکمی بر شیوه‌های تبلیغی دیده نمی‌شود میتوان از درستی آن‌ها مطمئن شد؟

رسیدن به چنین اطمینانی همیشه ساده نیست، اما می‌توان در مورد روش‌های نوظهوری که فرد در مورد آن‌ها هنوز تردیدهایی دارد پیشنهادی برای اطمینان بیشتر ارائه کرد. شاید دقیق‌ترین راه، مراجعه به راهنماهای بالینی سازمان‌های معتبر علمی مانند دانشگاه‌ها یا انجمن‌های معتبر علمی و مشورت با متخصصی که با روش موردنظر آشنایی دارد باشد. همچنین پیشنهاد باید از جانب پزشک مورد اعتماد فرد و نه بر اساس تبلیغات یا فردی که از روش مذکور سود اقتصادی می‌برد داده‌شده باشد. به دلیل اخیر است که در » هر « صرفاً سخن مقالاتی که در مجلات علمی معتبر چاپ می‌شود، نویسنده حتماً باید نام مؤسسه‌ای که برای پژوهش خود از آن پول دریافت کرده و وجود یا عدم وجود نفع مادی خود از موضوع موردنظرش را اعلام کند . این‌که فرد معروف یا غیر معروفی روشی را روی خودش مؤثر دیده دلیلی بر قابل تجویز بودن روش نیست و به‌هیچ‌عنوان نمی‌توان در این مورد به نقل‌قول افراد از رضایت خودشان تکیه کرد. درواقع تأیید مؤثر بودن و قابلیت به‌کارگیری یک روش، فرآیندی بسیار پیچیده است که اغلب اگر هم به نتیجه برسد، مهروموم‌ها در این مسیر زمان می‌برد. شاید هنوز برخی از افراد ندانند که حتی ادعای یک پزشک متخصص در یک رسانه عمومی

در مورد مؤثر بودن یک روش درمانی، الزاماً به معنای صحت مطلب نیست! در اینجا منظور، بدیهی بودن اختلاف نظر میان متخصصان امر نیست، بلکه موضوع، نتیجه‌گیری اشتباه علمی از یافته‌های موجود یا جهت دادن تبلیغی نادرست به یک موضوع علمی است. چنین است که به هنگام تبلیغ یک ابزار تشخیصی یا درمانی در رسانه‌های عمومی، لازم است که موضع تبلیغی بودن برنامه یا گزارش به‌وضوح بیان شود و تعارض منافع فرد مبلغ اعلام گردد . نوروفیدبک در درمان بیماران روان‌پزشکی چه جایگاهی دارد؟

ابتدا ببینیم نوروفیدبک چیست. نوروفیدبک یا نوروتراپی روشی است که در آن به کمک ابزار نوار مغزی و به وسیله حِسگرهایی که روی پوست سر تعبیه می‌شود و به آمپلی‌فایر و رایانه متصل است، امواج مغزی ثبت می‌شود و طی فرایندی با هدایت رایانه، بازخوردهای تصویری (به شکل بازی ویدیویی) و شنیداری به فرد داده می‌شود. این بازخوردها درواقع نمایانگر فعالیت مغز فرد است و او می‌تواند با تغییر فعالیت مغزی خود به بازی ادامه دهد. فرد به کمک این بازخوردها و طی فرایند شرطی شدن، به‌تدریج یاد می‌گیرد که چگونه الگوی امواج مغزی و فعالیت مغز خود را تنظیم کند. نوروفیدبک درواقع نوع خاصی از روش بیوفیدبک است که از مهروموم‌ها پیش تاکنون عمدتاً به‌منظور آرام‌سازی در افراد مضطرب به کار می‌رفته است . تردیدی نیست که نوروفیدبک جایگاه رو به رشدی در پژوهش‌ها یافته و البته کاربردهای بالقوه مختلفی نیز در عمل برای آن برشمرده‌شده که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان اختلال بیش‌فعالی-نقص توجه (ADHD) ، اوتیسم، صرع، اختلال یادگیری، اختلالات افسردگی و اضطرابی، و صدمه مغزی را نام برد. بااین‌حال پرسش‌های بی‌جواب زیادی باقی است که نیازمند پژوهش است؛ به‌طور مثال، برای اجرای نوروفیدبک در درمان هر یک از اختلالات از کدام پروتکل اختصاصی باید استفاده کرد؟ چند جلسه نوروفیدبک باید اجرا شود؟ اثر درمان چه مدتی باقی مِهم‌اند؟ کدام مکانیسم دقیق مغزی دخیل است؟ و پرسش‌های بسیار دیگر. ولی مهم‌تر از همه این پرسش‌ها در کار بالینی پزشکی، این است که آیا نوروفیدبک در هریک از اختلالات نامبرده مؤثر است؟ و اگر مؤثر است آیا ازنظر قابلیت به‌کارگیری مورد تأیید راهنماهای معتبر پزشکی است؟ و اگر هست، در مقایسه با روش‌های دیگر در کدام جایگاه قرار دارد؟

به نظر میرسد مطرح‌ترین کاربرد بالینی نوروفیدبک به اختلال بیش‌فعالی-نقص توجه (ADHD) مربوط است.

بااین‌همه، نتایج مطالعات در این مورد متناقض بوده و درمجموع، گاه اثربخشی نسبی و گاه عدم اثربخشی گزارش‌شده است. بررسی راهنماهای معتبر نیز نشان می‌دهد که در آن‌ها هنوز نوروفیدبک برای درمان اختلال بیش‌فعالی- نقص توجه یا یک روش آزمایشی دانسته شده، یا فاقد شواهد کافی شمرده‌شده، یا اصولاً توصیه نشده، و یا اصلاً نامی از آن برده نشده است ( در راهنماهای SIGN ، NICE ، شورای ملی سلامت و پژوهش پزشکی استرالیا، و انستیتوی ارتقای دستگاه‌های بالینی ). در بهترین حالت و با توجه به اثربخشی نسبی نوروفیدبک، برخی از محققان آن را به‌عنوان درمان کمکی و در مواردی که بهبودی کافی با نمایش استاندارد بیماری فوق حاصل نشده یا عوارض جانبی نمایش رایج قابل‌تحمل نبوده، توصیه کرده‌اند؛ به‌هرحال، اجماعی در این مورد وجود ندارد. در مورد اوتیسم هم شواهدی از اثربخشی در برخی از مطالعات گزارش‌شده ولی بیشتر آن‌ها از ناکافی بودن شواهد یا بی‌اثر بودن حکایت می‌کنند. در سایر موارد نامبرده شواهد کمتر از این و گاه متناقض بوده است. درمجموع، به‌کارگیری نوروفیدبک هنوز بیش از آن‌که جنبه بالینی داشته باشد و به عنوان یک راهکار درمانی دست‌اول قابل‌طرح باشد، در مرحله آزمایشگاهی است؛ هرچند ممکن است در آینده جایگاه مهم‌تری بیابد . محدودیت‌های نوروفیدبک بروز عارضه جانبی خطرناک یا تهدیدکننده با اجرای نوروفیدبک مطرح نیست و عوارض دیگری چون اضطراب، تحریک‌پذیری و سردرد، عموماً کوتاه‌مدت و گذرا هستند. بااین‌وجود، به‌کارگیری نوروفیدبک دارای محدودیت ها و دشواری‌هایی است. به‌جز محدود بودن اَسنادِ نشان‌دهنده مؤثر بودن این روش، هزینه زیاد آن و لزوم تبحر و تجربه داشتن در به‌کارگیری این ابزار از محدودیت‌های آن است. به عبارتی، فقدان دانش و تجربه کافی در اجرا و تفسیر نتایج می‌تواند به استفاده نادرست از اطلاعات حاصل از نوروفیدبک منجر شود. حتی اجرای درست نوروفیدبک و آشنایی کامل با این دستگاه، الزاماً به معنای توانایی تفسیر درست نتایج آن نیست. هم-چنین هنجارهای مربوط به این دستگاه مربوط به جامعه یا جوامعی است که این ابزار بر روی آن موردتحقیق قرار گرفته و ممکن است با جمعیت هدف متفاوت باشد. به عبارتی، تطبیق این هنجارها پیش از به‌کارگیری آن در جمعیت هدف، ضروری است .

نتیجه‌گیری

نوروفیدبک روشی نوین برای پژوهش در حیطه فعالیت‌های مغز و امیدی برای کنترل مشکلات رفتاری و روانی و ارتقای عملکرد مغز است. هم‌اکنون پژوهش‌های مرتبط با آن به‌شدت در جریان است و ممکن است در آینده به نتایجی عملی برای ارتقای سلامت روان و کارکرد مغزی انسان بیانجامد. بااین‌وجود، نتایج مطالعات بالینی که بتواند جایگاه درخوری برای نوروفیدبک در راهنماهای بالینی معتبر دست‌وپا کند، تاکنون متناقض یا غیر متقاعدکننده بوده است و از جنبه‌های گوناگون نیاز به ادامه مطالعات و اجرای تحقیقات دقیق‌تر و گسترده‌تر به شدت احساس می‌شود .

Facebook
Twitter
LinkedIn

حتما این مطالب را بخوانید

پیمایش به بالا