مژگان کريمي/ «ميزگرد سلامت» درباره کودک 20 ماهه اي که جز شير مادر هيچ غذايي نمي خورد؟با حضور دکتر سوسن پارساي دکتراي بهداشت و تغذيه، دکتر فاطمه فرهمند فوقتخصص گوارش اطفال، دکتر ميترا حکيم شوشتري و دکتر فريبا عربگل روانپزشکان کودک و نوجوان و دکتر محمدحسين صالحيسورمقي متخصص فارماکوگنوزي
نگراني و اضطراب از چهره مامان نيکي کاملا مشخص بود. آنقدر که وقتي در کنارش نشستم، تا حال خودش و دختر کوچکش را پرسيدم، شروع کرد به شکايت و گريهاش گرفت. مامان نيکي نه از بدغذايي کودکش شکايت داشت و نه از بازيگوشي او. او نگران کاهش وزن دو کيلويي دخترش بود…
نيکي نه بدغذا بود و نه بدقلق، فقط اصلا غذا نميخورد. هيچي! حتي چيزهايي که بچهها در اين سنين معمولا دوست دارند. ظاهرا هيچ ترفندي هم کارگشا نبوده و همينچيزها مامان نيکي را نگران کرده بود.
وزن هنگام تولد نيکي 20 ماهه، کاملا طبيعي و در حدود 3900 گرم بوده است. تا 6 ماه منحصرا شير مادر خورده و بعد از 6 ماهگي هم طبق توصيه پزشکان، با حريرهبادام و فرني و لعاب برنج تغذيه تکميلي را برايش آغاز کردهاند. کمکم هم ميوهها و انواع سوپهاي مقوي و مغذي با گوشت بدون چربي گوسفند و مرغ و قلم و… به برنامه غذايياش اضافه شده است. نيکي هيچوقت بيش از يک کاسه ماستخوري غذا نميخورده اما حالا اصلا غذا نميخورد؛ فقط شير مادر و آب! حدود 2 کيلوگرم وزن کم کرده و البته مشکل خاصي هم ندارد. بازي ميکند و شيطنتهاي مخصوص سنش را دارد. مادر او هر روشي که ميدانسته و هر کاري که ديگران به او توصيه کردهاند براي غذا خوردن دخترش به کار برده، اما ظاهرا فايدهاي نداشته است. بعد فکر کرده که شايد نيکي دچار عفونت ادراري شده باشد اما با مراجعه به پزشک و انجام آزمايشهاي مختلف، مشخص ميشود که اين احتمال هم درست نيست. مامان نيکي با چند پزشک هم مشورت کرده و بعضيها اين امر را طبيعي و دورهاي دانسته و برخي ديگر مکملهايي مثل آهن و کلسيم و مولتيويتامين و اشتهاآور برايش تجويز کردهاند. البته بزرگترهاي خانواده هم بعضي داروهاي گياهي را پيشنهاد دادهاند و معتقدند بچه رودل کرده است که همه اينها نگراني مادر را دوچندان ساخته است. نيکي کوچولو و بچه?هاي مانند او که کم هم نيستند موضوع اين هفته «ميزگرد سلامت» هستند. اين شما و اين هم نظر کارشناسان پرونده اين هفته.
نگاه اول
دکتر سوسن پارساي دانشيار دانشگاه علوم پزشکي شهيد بهشتي معتقد است
سوژه «ميزگرد سلامت» جزو بچه?هاي «سخت» است
بـچـه?هـا سـه جـورنـد: آسـان، مـتـوسـط و سـخـت
غذا نخوردن کودک مشکل بسياري از مادراني است که کودکشان به 6 ماهگي ميرسد. بچه?ها معمولا از 6 ماهگي به بعد تا نزديک 11 ماهگي پس از اينکه به غذا ميافتند، دچار بياشتهايي فيزيولوژيک ميشوند و مادران سعي ميکنند با زور و اجبار به آنها غذا بدهند و اين خود مساله را بدتر ميکند. بايد نکاتي را به اين مادر و ديگر مادران گوشزد کنيم:
بچهها از بين 16 تا 21 و 22 ماهگي حالت دلبستگي شديدي به مادر پيدا ميکنند. آنها احساس ميکنند ممکن است مادر از کنارشان برود و تماس با بدن او را بيشتر از هر چيز ديگري ميخواهند. تنها زماني که مادر اين تماس وجود دارد، زماني است که به کودک شير ميدهد. بنابراين اگر موقع غذا دادن هم همان تماس با کودک برقرار شود و وقتي که مادر ميخواهد به او غذا دهد همان حالت و وضعيت بغل کردن و در آغوش گرفتن وجود داشته باشد، شايد غذا دادن به او راحتتر شود. بايد توجه کرد که مادر نبايد روبروي بچه بنشيند يا او را روي صندلي مخصوص غذا بگذارد. بهتر است او را در بغل خود بگيرد و شروع به غذادادن کند. حتي يک قاشق مرباخوري کوچک کافي است. دادن حجم زياد و با زور و تحکم مساله را بدتر ميکند. حتي گاهي لازم است که بعد از يک ساعت يا 2 ساعت بعد دوباره تماس پوستي با کودک برقرار کند و به او يک قاشق ديگر غذا دهد. مادر بايد آرامآرام غذا دادن را شروع کند، او را با غذا آشنا کند، حتي اگر تف کرد يا هر عکسالعمل ديگر نشان داد بهتر است به آن توجه نکند. اگر مادر اخم کند و ناراحت شود، کودک احساس ميکند که با اين کار موفق ميشود.
مساله ديگر اينکه در بچههايي که اصلا چيزي نميخورند بايد سعي کنيم در سال دوم تغذيه شب شير مادر را با فاصله بيشتري به او دهيم، مثلا اگر ساعت 12 شب به او شير ميداديم، تا 4 صبح شير ندهيم، 4 و 5 صبح دوباره به او شير دهيم و بعد از آن، ديگر به او شير ندهيم تا اگر بيدار شد گرسنه باشد و صبحانه بخورد. بهتر است غذاي کوچکي در دهان کودک بگذاريم تا احساس کند که اين صبحانه است و سپس به او شير بدهيم. مادري که تا صبح پستانهايش را در دهان کودک ميگذارد و او شير ميمکد و به خصوص او را کنار خودش ميخواباند و در آغوش دارد، ديرتر و سختتر غذايي به غير از شير را ميپذيرد. اما بعد از 16 و 17 ماهگي بايد شير شب را از کودک گرفت تا او راحتتر صبحانه بخورد. کودکي که توسط مادربزر گ نگهداري ميشود، شرايطش متفاوت است. چيزي که مادربزر گها به عنوان غذا قبول دارند يک کاسه سوپ است. در صورتي که در اين سن کودک ممکن است در هر وعده به اندازه يکچهارم استکان بيشتر غذا نخورد.
از طرفي وقتي مادر شاغل است به محض اينکه وارد خانه ميشود اولين سوالي که ميپرسد اين خواهد بود «بچهام غذا خورد؟» اين تنها سوال مادران شاغلي که فرزندشان را مادرشان نگهداري ميکند نيست. حتي مادراني که کودکشان را از مهد تحويل ميگيرند هم به جاي اينکه بپرسند بازي کردي؟ چه کارهاي ديگري انجام دادي؟ نقاشي کشيدي؟ فورا در مورد غذا خوردن از او سوال ميکنند. حال آنکه اين اصلا صحيح نيست. مادر بايد با آرامش و آرامآرام از کارهاي روزمره کودک سوال کند و در آخر از غذايش بپرسد. به هر حال در خانه مشخص ميشود که آيا کودک گرسنه است يا نه. اگر گرسنه باشد، غذا ميخورد. مشکل اينجاست که ما خيلي نامناسب با بچهها برخورد ميکنيم و در واقع نميدانيم که چگونه والدي باشيم. بايد دانست 10 تا 14 درصد از بچهها بسيار سخت هستند، روش نگهداري اين بچهها که به آنها بچههاي نقنقو هم ميگويند با ديگران متفاوت است. عدهاي از بچهها، بچههاي ساده و راحتي هستند و برخي هم بچههاي متوسطي هستند. دانستن اين نوع تقسيمبندي در شيوه برخورد با آنها بسيار موثر است اما متاسفانه بسياري از متخصصان اطفال هم اين تقسيمبندي را نميدانند. اگر کودک مدت طولانيتري زير پستان باشد و بعد غذايي به او داده نشود و حدود 3 تا 4 ساعت بعد به او غذا داده شود و دوباره شير مادر به او داده شود، شايد در تغذيه بهتر کودک موثرتر باشد.
در مورد اين مساله که در اين سن شير مادر براي كودك به اندازه هست يا خير بايد گفت شير مادر از نظر انرژي كافي است و ويتامينهايي از جمله ويتامين A و پروتئين که براي مغز لازم است را تامين ميکند اما اگر وزن نميگيرد يا اگر وزن کم کرده، شير مادر از نظر انرژي برايش كافي نيست. بايد مادر را تشويق کرد که يا فقط به او شير دهد يا اينکه بايد فاصله شير را بيشتر کرد و اگر وزناش کم است، توصيه ميشود شير پاستوريزه و ماست را هم با همان وضعيتي که هنگام شيردادن از پستان با کودک دارد رعايت کرده و اين مواد را به او بدهد.
بهتر است مادر با شير پاستوريزه فرنياي با طعم وانيل درست كند و با قاشق به کودک بدهد و هرگز شيشه و پستانک به کودک ندهد! چون بعدا هم بايد کودک را از شير خودش بگيرد و هم از شيشه و پستانک و اين کار را سختتر ميکند. در مورد از شيرگرفتن هم بايد گفت که از شير گرفتن کودک با اين شرايط و در اين سن خيلي زود است و براي کودکي که اين همه دلبسته مادر است درست نيست. از شير گرفتن کودک ممکن است از نظر رواني به کودک آسيب برساند. شاغل بودن مادر هم مطمئنا روي اين بدغذايي و غذا نخوردن او تاثير دارد. چرا که وقتي صبح از خانه بيرون ميرود عصباني است و اوقاتش تلخ است، بعد ازظهر هم خسته است. از طرفي اگر مادر حمايت کسي را هم نداشته باشد، مادر را عصبي ميکند و کودک را لجباز.
نکته ديگر در مورد شير خشک و ترنجبين است. قبلا رسم بود روزهاي اول پس از تولد براي اينکه مکونيوم يا همان اولين مدفوع کودک به راحتي دفع شود، به او کره و بارهنگ يا شير خشت يا ترنجبين ميدادند. امروزه با افزايش اطلاعات مادران، آنها ميدانند که دادن شير مادر مخصوصا آغوز به راحتي ميتواند سبب دفع اولين مدفوع شود و نيازي به دادن اين مواد نيست. اما در بچه بزرگتر که يبوست دارد بايد دنبال دليل آن گشت، دادن برخي داروهاي گياهي نبايد خودسرانه باشد و بهتر است مشکل کودک با نظر پزشک برطرف شود.
نکته ديگر در مورد شربتهاي اشتهاآور است. طبق دستورالعمل انجمن تغذيه کودک، تا سن 2 سالگي به غير از شربتها و قطرههاي مجاز مثل A، D و آهن نيازي به دادن مولتي ويتامينها و اشتهاآورها نيست مگر اينکه پزشک بر اساس معاينه کودک و شرايط خاص او تشخيص دهد که او نياز به مکمل ديگري هم دارد. بسياري از شربتهاي اشتهاآوري که خوابآور هم هستند، ميتوانند روي قد کودک تاثير بگذارند. اگر بچهاي بيقرار است يا اگر شب تا صبح نميخوابد و خيلي مضطرب است با دستورالعمل خاص و فردي ميتوان شربت اشتهاآور را با چند قطره شروع کرد و زمان مناسبي هم آن را پايان داد. مشکل دادن اين شربتهاي اشتهاآور اين است که وقتي شروع ميشود و يکباره قطع ميشود، دوباره کودک شديدتر از پيش بياشتها ميشود.
نگاه دوم
بيماري?هايي که کودک را بي?اشتها مي?کنند
دکتر فاطمه فرهمند / فوقتخصص گوارش اطفال و عضو هيات علمي دانشگاه علوم پزشکي تهران
بچهها از سنين 1 تا 2 سالگي دچار بدغذايي ميشوند و اين نگرانکننده نيست. اين موضوع ميتواند به دلايل مختلف اتفاق بيفتد. از سنين بعد از 6 ماهگي، اگر کودکي تغذيه تکميلي را نپذيرفت به دليل آن است که با بو و مزه برخي غذاها آشنا نيست. اين وضعيت طبيعي است. بهتدريج که کودک با اين غذا آشنا شود حتما آن را خواهد پذيرفت. اگر در اين زمان وزنگيري خوب باشد اما کودک تمايل چنداني به خوردن نداشته باشد، مشکلي ايجاد نميشود.
اما گاهي تکامل وزني کودک با تاخير انجام ميشود و منحني رشد او افت ميکند. در اين صورت بايد علتي براي اين افت رشد جستجو و کودک را از نظر ابتلا به عفونتهاي ادراري، اختلالات گوارشي و ريفلاکس معده به مري بررسي کرد. آزمايش خون و بررسي و کشت ادرار اولين کاري است که معمولا براي تشخيص علت بياشتهايي انجام ميشود.
اگر کودک 1 تا 2 ساله فقط شيرمادر ميخورد و وزنگيري خوبي دارد و منحني رشد او در حد طبيعي است، بهتر است در حد تمايل به او غذا بدهيم و اصراري بر زياد غذاخوردن او نداشته باشيم، اما اگر وزنگيري دچار مشکل است، بايد به عوامل زيادي توجه داشت.
اول اينکه کودک مشکل جسماني نداشته باشد و دچار عفونت ادراري، کمخوني، ريفلاکس و يبوست نباشد. اگر بچهاي غذا نميخورد و وزن کم کرده است، اين موضوع بايد جدي گرفته شده و بررسي شود.
مصرف خودسرانه داروهاي گياهي و خوددرماني بدون مشورت با پزشک در درمان و بهبود اشتهاي کودک تاثيري ندارد، اما اگر کودک هيچ مشکل جسمانياي نداشت و باز هم تمايلي به غذا نداشت، براي غذا دادن به او ميتوان شيوههاي متعددي را امتحان کرد. مثلا در حضور ديگران به آنها غذا داد يا هنگام تماشاي تلويزيون. ميتوانيد او را به پارک ببريد و آنجا به او غذا بدهيد. البته باز هم نبايد به زور و اجبار متوسل شد. گاهي تزئين غذا و شکل دادن به آن نيز موثر است. اين کودکان، کودک سخت محسوب ميشوند.
در برخي موارد کودک غذاهاي سفت و جامد را نميخورد و بلافاصله پس از خوردن اين غذاها دچار استفراغ ميشود. در اين موارد بايد به مشکل ريفلاکس فکر کرد و بررسيهاي لازم را انجام داد.
مصرف خودسرانه ويتامينها و مکملها گاه اثر معکوس دارد و به دليل افزايش فشار مغز، کودک را بيقرار و بياشتهاتر ميکند بهطوري که حتي ممکن است از خوردن غذاهاي معمول نيز سر باز زند.
زياد خوردن کودک يا خوردن برخي غذاهاي خاص مثل پسته و بادام و تخمه، کودک را دچار يبوست ميکند و باعث ميشود که دفع به خوبي صورت نگيرد. عدم دفع مدفوع، رشد ميکروبها در رودهها و دستگاه گوارش و بدبو شدن دهان و مدفوع را در پي دارد. اين ميکروبها روي پرزهاي زبان جمع ميشوند و رنگسفيدي را ايجاد ميکنند و ميگويند زبان بار دارد. يبوست باعث بروز مشکلاتي از جمله غذا نخوردن کودکان ميشود. گاهي تب برخي کودکان با انجام دفع و تخليه روده کاهش مييابد.
داروهاي گياهياي را که مورد تاييد وزارت بهداشت هستند، بايد از داروخانههاي معتبر تهيه کرد اينها شامل ترکيبهايي از ويتامينها و عصارهها و براي افزايش اشتها مفيد هستند. مصرف خودسرانه داروهاي گياهي بدون مراجعه به پزشک، نهتنها مشکل کودک ما را حل نميکند بلکه ممکن است عوارض جبرانناپذيري براي او ايجاد کند.
نگاه سوم
نعناع، گشنيز و زيره
محرک معده?اند
دکتر محمد حسين صالحي سورمقي/ متخصص فارماکوگنوزي و استاد دانشکده داروسازي دانشگاه علوم پزشکي تهران
تغيير در روند طبيعي فعاليت روزمره کودک يا به نحوي بيميلي به غذا يا بياشتهايي او، ميتواند نشانه وجود بيماري يا مشکلي در کودک باشد. بعضي از مادران ميگويند سفيدشدن رنگ زبان کودکم دليل رودل اوست که اينطور نيست. اکتفا به ظاهر بيمار و رنگ زبان و ديگر علايم و حتي اعتقاد به بيضرر بودن داروهاي گياهي، نميتواند دليل مراجعه به عطاريها و برخي داروخانهها براي دريافت داروهاي گياهي باشد. نکته مهمي که والدين بايد به آن توجه کنند اين است که پزشک متخصص کودک بهتر از هر کسي ميتواند مشکل کودک را تشخيص دهد. هرگونه نشانه بيماري و ناخوشي را با متخصص کودک مطرح و به او اطمينان کنيد. استفاده از داروهاي بدون نسخه حتي داروهايي که مجوز وزارت بهداشت دارند و خوددرماني، نهتنها مشکل را حل نخواهد کرد، بلکه حتي ميتواند بيماري کودک را تشديد کند.
اما وقتي علت بيماري مشخص شود، مثلا وقتي پزشک متخصص نفخ، درد و اسپاسم کودک را تاييد کرد، ميتوان گفت چه گياهان دارويياي براي درمان وجود دارد و آنها را پيشنهاد داد. برخي داروهاي گياهي را ميتوان بدون نسخه دريافت کرد زيرا اين داروها از کمعارضهترين داروها محسوب ميشوند.
نفخ يکي از گستردهترين عوارض سوءهاضمه است که بسياري از افراد آن را تجربه ميکنند.
در برخي موارد به دليل اينکه معده ضعيف است و نميتواند به ميزان کافي آنزيم هضم غذا را ترشح کند، به جاي اينکه هضم غذا در 20 دقيقه انجام شود، 2 ساعت طول ميکشد، بنابراين نياز به محرک معده وجود دارد تا مقدار بيشتري آنزيم ترشح شود. در اين حالت ميتوان از داروهاي گياهي استفاده کرد.
تمام گياهاني که رايحه دارند مثل نعناع، گشنيز، زيره و بادرنجبويه، محرک معده و موثرترين داروهاي گياهي براي درمان سوءهاضمه هستند. اين داروها که براي رفع اسپاسم يا گرفتگي ماهيچه استفاده ميشوند، به صورت قطره در تمام داروخانههاي معتبر وجود دارند و بدون نسخه ميتوان آنها را تهيه کرد. اين داروها را از دوران نوزادي تا بزرگسالي ميتوان به کودک داد اما ميزان مصرف آنها بايد براساس ميزان توصيه شده باشد.
در کودکاني که دليل بياشتهاييشان کاملا مشخص و بهوسيله پزشک متخصص تاييد شده است، ميتوان از برخي داروهاي ضديبوست گياهي استفاده کرد. اين داروها براي کودکان زير 10 سال به شکل روغنهاي گياهي مثل بادام و زيتون است. بارهنگ يا اسفرزه که امروزه قرص و کپسول و پودر آنها هم وجود دارد و شربت انجير که قدرت متوسط تا پايينتري دارد، براي بچهها مناسب هستند. شير خشت و ترنجبين هم نرمکننده و با قند خاص گياهي هستند و به دليل داشتن طعم شيرين به عنوان شيرينکننده برخي داروها بهکار ميروند. اين گياهان به دليل داشتن ترکيبهاي قندي خاص، براي درمان يبوست بهکار ميروند و چون ضرري ندارند و خيلي قوي نيستند، ميتوانند به عنوان مسهل ضعيف بهکار برده شوند.
نگاه چهارم
اين کودک
دوست دارد خودش غذا بخورد
دکتر فريبا عربگل / فوقتخصص روانپزشکي کودک و نوجوان و عضو هيات علمي دانشگاه علوم پزشکي شهيد بهشتي و دبير انجمن روانپزشکي کودک و نوجوان
عادتهاي غذايي و رفتار نادرست غذايي کودکان، بهطور کلي به 3 گروه کلي تقسيم ميشود؛ گاهي کودک تغذيه کم و ناکافي دارد و وزن او در مقايسه با سنش کمتر است، اين موضوع باعث نگراني و ناراحتي والدين ميشود. مشکل دوم مربوط به تغذيه زياد کودک است، در اين حالت کودک در مقايسه با سنش وزن بيشتري دارد و مبتلا به چاقي است که باز هم اين موضوع والدين را نگران ميکند. گاهي هم کودک از نظر وزني در محدوده طبيعي است ولي عادتها و رفتارهاي بدغذايي دارد.
علل مشکلات غذايي کودکان را بايد در عوامل مربوط به يادگيري و الگوبرداري محيطي و عوامل سرشتي و ژنتيکي کودک جستجو کرد.
در مورد بچههايي که بياشتهايي و بيميلي به غذا و وزن کمي دارند، معمولا مشکلات تغذيه به سن رشدي کودک بستگي دارد.
وقتي سن کودک بيشتر ميشود، مثلا سنين 8-5 ماهگي، مشکلات تغذيهاي به شکلي ديگر در کودک ظاهر ميشود. بهطور کلي، انتظار داريم بهتدريج که کودک بزرگتر ميشود نوعي دلبستگي بين کودک و مادر ايجاد شود و کودک با مادر يا مراقب خود يک نوع ارتباط ويژه عاطفي برقرار کند. اگر بنا به هر دليلي اين دلبستگي ايجاد نشود، روي تمام رفتارهاي کودک از جمله غذا خوردن او هم تاثير ميگذارد.
اگر مادري به دلايلي که ذکر شد يا به دليل استرس و مشغلههاي کاري و زندگي يا درگيريهاي خانوادگي و… نتواند اين ارتباط عاطفي و معنيدار را با کودک برقرار کند، احتمال ابتلاي کودک به مشکلات تغذيهاي زياد ميشود. غذا دادن به کودک به حوصله و توجه نياز دارد و مهمترين وجه ارتباطي مادر و کودک، امر تغذيه است.
بهتدريج که کودک بزرگ و به سن 2 سالگي نزديک ميشود، ميل به استقلال و جدا شدن از والدين در او شکل ميگيرد. پيامي از درون او ميگويد که من يک موجود مستقل و جدا هستم، من هم حرفهايي دارم که متفاوت از حرف و سخن شماست، قرار نيست هر چه شما بگوييد من همان را انجام دهم، من ديگر بزرگ شدهام و به اين ترتيب کمکم مخالفتهاي او با والدين شروع ميشود. البته اين يک مساله طبيعي رشدي است و غيرطبيعي نيست به شرط آنکه شديد نباشد و درست هدايت شود. اين مخالفت در امر غذا خوردن نيز خود را نشان ميدهد. کودک دوست دارد خودش غذا بخورد و قاشق را به دست بگيرد و اگر مادر روي تميزي و پاکيزگي بيش از حد تمرکز کند يا وسواس داشته باشد که مبادا لباسهاي کودک کثيف شود يا غذا را روي زمين بريزد؛ يک کشمکش قدرت بين مادر و کودک به وجود ميآيد. از يک طرف مادر ميخواهد کنترل اوضاع را بهدست بگيرد و خودش به کودک غذا بدهد و از طرف ديگر کودک اصرار دارد تا خودش کارهايش را انجام دهد. هر چقدر کودک از نظر سرشتي بدقلقتر و لجبازتر باشد و مادر وسواسيتر، مضطربتر و کنترلکنندهتر، اوضاع بدتر ميشود و کودک از خوردن غذا بيشتر امتناع خواهد کرد. او براي مخالفت در مقابل کنترلهاي شديد مادر، از خوردن غذا سر باز ميزند.
براي پيشگيري از چنين رفتار نامناسب تغذيهاي، بهتر است به ميل کودک به استقلال و جدايي احترام بگذاريم و اجازه دهيم تا او نيز اختياراتي داشته باشد. قاشق و بشقاب را جلوي کودک بگذاريم تا خودش غذا بخورد و اين مهارت را ياد بگيرد. ما نيز هرازگاهي يک قاشق غذا در دهانش بگذاريم.
نگاه پنجم
2 تا 4 سالگي
سن لجبازي بچه?هاست
دکتر ميترا حکيمشوشتري/ فوقتخصص روانپزشکي کودک و نوجوان، عضو هيات علمي دانشگاه علوم پزشکي تهران
اصولا مادران هنگام غذا دادن به کودک بيشتر او را کنترل ميکنند و ميخواهند به بهانههاي مختلف به او غذا دهند. حواس او را پرت ميکنند يا حين غذا دادن، با او بازي ميکنند يا مرتب براي غذا خوردن او را تهديد ميکنند. در واقع به نوعي کودک را هيجانزده ميکنند. اين يکي از بزرگترين مشکلاتي است که مادران در مقابل غذا دادن به کودک انجام ميدهند. مبحثي وجود دارد به نام ريتم فيزيولوژيک. ريتم فيزيولوژيک که با هيجان در ارتباط است به معني آن است که افراد به طور طبيعي گرسنگي و خستگي را تجربه ميکنند. اگر ما به طور معمول کودک را از نظر هيجاني تحريک نکنيم، او خود متوجه گرسنگياش ميشود اما وقتي با تحريکهاي مختلف و تهديد حتي تشويق زياد کودک را هيجانزده ميکنيم اين کار با ريتم فيزيولوژيک او تداخل ميكند و مانع از اين ميشود که کودک ادراکي از گرسنگي خود داشته باشد.
بچهها در سنين 2 تا 4 سالگي به طور طبيعي لجباز ميشوند و غذا نخوردن ميتواند پاسخي باشد به کنترلي که بزرگترها به آنها دارند. بزرگترها ميخواهند قدرت خود را نشان دهند و کودک را محدود ميکنند و بچه هم با غذا نخوردن در مقابل رفتار بزرگترها ميايستد و با خشم به آنها پاسخ ميدهد.
خب در اين موارد بهترين اقدام اين است که فردي ديگر به کودک غذا دهد، فردي که رفتار مادر را تکرار نميکند و هيچ محرکي وارد غذا خوردن کودک نميشود و زمان غذا خوردن فقط براي غذا خوردن است.
اين مشکلات گاهي براي مادران شاغل پيش ميآيد يعني مادر به اين دليل كه مدت بيشتري بيرون است اگر احساس گناه داشته باشد، سعي ميکند به طور جبراني به کودک خود بيشتر غذا دهد و اين رفتارهاي هيجاني بيشتر به کودک القا ميشود. مادر براي اينکه ميخواهد کمبود محبت را جبران کند با غذادادن زياد به او به نوعي خود را آرام ميکند. البته اين مشکل گاه در مادران خانهدار هم ديده ميشود. مادران خانهدار به دليل اينکه تمام هم و غمشان مراقبت از کودک است توجه زيادي به مساله غذاخوردن کودک دارند و بيشتر به آن حساس هستند. همين مساله سبب بدغذايي يا بيميلي به خوردن غذا در کودک ميشود. بنابراين بهتر است براي دورهاي از فردي ديگر بخواهيم که به کودک غذا دهد. همچنين بهتر است تعداد وعدههاي غذا را زياد و حجم آن را کم کنيم. در کودک بياشتها يا کودکي که ميل به غذا ندارد، اگر غذاي زيادي به او بدهيم از خوردن کنارهگيري ميکند. بهتر است به نوعي احساس توانمندي را در تغذيه به کودک القا کنيم. بعد از يک سالي بهتر است به کودک اجازه دهيم خودش در کنار مادر و در ظرف غذاي جدا غذا بخورد و به هدف بازي نبايد به او غذا داد. در عين اينکه خودش با دست غذاهاي کوچک و انگشتي که امکان پرتاب کردن آن وجود ندارد، غذا ميخورد، مادر يا مراقب هم ميتواند به او غذا دهد.
قرار دادن کودک در يک گروه و در جمع کودکان ديگر در بهتر غذا خوردن او موثر است اما اين موضوع در کودکان بزرگتر صادق است. براي کودک 20 ماهه و حدود اين سن هنوز قرارگيري در جمع و بودن با ساير کودکان همسن و سال معنا ندارد. بنابراين نميتوان گفت که غذا خوردن گروهي در بهتر غذا خوردن او موثر باشد.
آنچه مهم است آن است که بچه کمکم بايد متوجه شود غذايي را که پيشروي اوست بايد بخورد و نميتواند به هر قيمتي که خواست بازي کند و سپس غذا بخورد. همچنين کودک بايد بداند که غذا خوردن يا نخوردن او سودي براي ديگران مخصوصا مادر ندارد. در عين حال مادر بايد خود را کنترل کند تا کودک نتواند با غذا نخوردن هيجانات مادر را دستکاري کند. کودک نبايد حس کند مادرش بابت غذا نخوردن او نگران ميشود